در باغ دلم اینک، صدنقش سلیمانیست رویا زده ام جانا ،چون دیر چراغانیست
ازسوی حرا آید ، آوای خوش قرآن ازدست برفت ایندل،یک ماه به مهمانیست
ماهش همگی رحمت،عیدش همگی غفران عهدی ت که حق بسته ، بنگر تو چه پیمانیست
از عرش همی بارد ، باران خوش رحمت برروی زمین اما ، صدچشمه نورانیست
درویش وقلندروار، کشکول گنه بگذار خاک ره مولا شو، برتر زسلطانیست
شالی به کمرباید،تا بگذرد از شیطان آزاده شود این دل ، در دیر چو زندانیست
آیینه ایمان است ،این ماه خداوندی درویش بنگر باما ، روح هم پی انسانیست
موسی ممبینی