ملاصدرا یکی از بزرگترین متفکران فلسفی و فکری است، تذکرهنویسان سال تولد وی را ذکر نکردهاند؛ ازاینرو، سال تولد او بهدرستی مشخص نیست. وی که در شهر شیراز به دنیا آمد، فرزند ابراهیم بن یحیی قوامی از وزرای عصر صفویه بود (برخی منابع تاریخی پدر ملاصدرا را وزیر شاه تهماسب صفوی دانستهاند). ملاصدرا یگانه فرزند پدرش بود که خداوند او را پس از نذر و نیاز بسیار به والدینش مرحمت کرده بود. ابراهیم، صدرا را برای طلب علم به مکتب فرستاد و او شاگرد کوشای مکتب شد.
اساتید ملاصدرا
صدرا بعد از مرگ پدرش، برای تکمیل دانش خود به اصفهان رفت و از محضر شیخ بهاءالدین عالی بهره برد. ملاصدرا بعد از مرگ استادش شیخ بهایی، به محضر میرداماد و سید محمد باقر رسید و به تکمیل تحصیلات خود پرداخت، تا به درجه استادی رسید.
شاگردان معروف ملاصدرا
عبدالرزاق لاهیجی و ملاحسن فیض کاشانی معروفترین شاگردان ملاصدرا بودند
مراحل زندگی
به طور کلی زندگی ملاصدرا را دارای سه مرحله دانسته اند:
مرحله اول همان زمان تحصیلات ملاصدرا است که از شیراز شروع می شود و در اصفهان به تکمیل می رسد.
مرحله دوم زندگی او مرحله ی گوشه گیری و عزلت برای سیر و سلوک و تزکیه ی نفس است. ملاصدرا را به علت مخالفت عده ای از علمای ظاهر بین ناچار به ترک اصفهان شد. وی برای سیر و سلوک نفسانی به روستای «کهک» در نزدیکی قم پناه برد، اگر چه گفته شده عرفان را نزد میرداماد آموخت، اما در این مدت عزلت گزینی به گفتهی مورخان معلوم نیست از چه کسانی راهنمایی گرفته و اصول عرفان را آموخته است. قدر مسلم این است که ورود به دریای بیکران عرفان و تصوف و ارائه معضلاتی از این علوم که در جای جای نوشتهجات ملاصدرا به چشم میخورد بدون یادگیری از اساتید فن میسر نبوده است . همچنین در احوالات او آمده است که در حلقه هیچ کدام از سلسله های صوفیه وارد نشد، اما در آشنایی با عرفان به خصوص عرفان نظریِ محی الدین بن عربی، استاد کارآزموده ای او را همراهی کرده است. دوران سیر و سلوک معنوی او هفت سال و بنا به قولی پانزده سال طول کشید تا اینکه ملاصدرا به شهود و کشف حقایق و علم حضوری نائل آمد.
دوره ی سوم زندگی این فیلسوف بزرگ از ورود به زادگاهش شیراز شروع می شود. وی با تأسیس مدرسه خان در شیراز والی شیراز از ملاصدرا می خواهد به وطن بازگردد. ملاصدرا به شیراز باز می گردد و تا آخر عمر به تعلیم و تدریس افکار و یافته های متعالیه خود مشغول می شود.
فعالیت های علمی ملاصدرا
ملاصدرا ابتدا مراحل اولیهی تحصیل را در مکتب خانه شروع کرد و نزد «ملا احمد نامی» قرآن و صرف و نحو آموخت . ملاصدرا سفری از شیراز به اصفهان داشت و با ورود شاه عباس صفوی به شیراز در سال 998 که قاعدتا شیخ بهائی نیز همراه او بوده است، حکیم صدر المتألهین با شیخ بهائی آشنا می شود، لذا به همراه آنان و یا پس از آنان به پایتخت که در آن تاریخ قزوین بوده می آید و نزد شیخ شروع به تحصیل می کند. با انتقال پایتخت قزوین به اصفهان ملاصدرا راهی اصفهان می شود. اصفهان در آن زمان مرکز علمی فرهنگی ایران بوده و اکثر اساتید بزرگ در این شهر اقامت داشتند.
حکمت متعالیه
ملاصدرا نام مکتب فلسفی خود را حکمت متعالیه نهاد. از نظر او تمایز اساسی حکمت متعالیه نسبت به سایر مکاتب فلسفی در رویکرد عرفانی آن است. خواجه نصیر در شرح اشارات، حکمت متعالیه را حکمتی میخواند که میان بحث و نظر از یکسو و کشف و ذوق از سوی دیگر جمع میکند. درمقابل این نوع حکمت، حکمت مشاء، یعنی حکمت عقلی و استدلالی صرف است.
سازگاری عقل و وحی از مشخصههای حکمت متعالیه است. دریافتهای عقل بشری بر اثر اتصال به عالم امر تعارضی با وحی و دین پیدا نمیکند. آثار ملاصدرا از این جهت پر از استشهاد به آیات قرآن است.
صدرا مبانی حکمت متعالیه را در آثار گوناگون خود تبیین کرده است. مهمترین و جامعترین آن اسفار است. ساختار کتب حکمت متعالیه با ساختار آثار فلسفه مشاء و اشراق تفاوت اساسی دارد. در کتاب اسفار، بر خلاف مشاء از ریاضیات و طبیعیات بحث نمیشود؛ مبحث نفس را از طبیعیات جدا کرده است و به مباحث الهیات به معنی اخص ملحق کرده است. سیر مباحث در اسفار به گونهای است که گویی همه مجلدات آن به مثابه مقدمه برای دو جلد پایانی است.
تمرکز بر دو حقیقت وجودی انسان و خدا از ویژگیهای بارز حکمت متعالیه است. در این نظام معرفتی، جایگاه هستی شناسانه انسان نه از حیث ارتباط با مراتب مادون هستی، بلکه از جهت ارتباط با عالیترین مرتبه هستی، یعنی خداوند، بررسی میشود.
مهمترین مبانی حکمت متعالیه را میتوان بداهت مفوم وجود، زیادت وجود بر ماهیت، اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، تقسیم وجود به رابط و مستقل، امکان فقری و حرکت جوهری دانست.
شاگردان ملاصدرا
ملاصدرا شاگردان مبرزی داشت که از جمله آنها میتوان به ملاحسن فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی اشاره کرد که هر دو داماد وی بودند. ملاصدرا مانند بسیاری از فیلسوفان، در دورهای از محنت و سختی به سر میبرد؛ زیرا مردم زمانهاش، او را نمیشناختند؛ اما بعد از مرگش، ستاره اقبال او درخشید و افکارش زنده ماند.
صدرا از سمت مردم زمانه خود اعم از عالم و جاهل، بیاعتنایی و جفا دید و در محرویت و غصه زندگی کرد. حق او شناخته نشد و حرمتش را نگه نداشتند. فقهایی که خود را حامی و متولی دین میدانستند، به او حمله کردند و او برای فرار از این رفتارها، گوشه عزلت گرفت و در حدود ۱۵ سال در کوهستانهای اطراف قم به دور از دیگران، روزگار گذراند تا به آرامش روحی و فکری برسد.
وفات
طبق منابع، ملاصدرا در سال ۱۰۵۰هجری قمری درگذشت. مرگ وی سبب ناتمام ماندن نوشتههای او بویژه در تفسیر قرآن شد. وفات وی در شهر بصره بود و طبق سنت شیعیان به شهر نجف برده و طبق گفته نواده دختری او که علم الهدی نام دارد، در سمت چپ حرم علی بن ابوطالب دفن شده است.